More time? Maybe?
چطوری این همه اتفاق تو زندگیتون میفته ؟
من همش رو تخت افتادم و خوابم ...
ولی زندگی های شما خیلی باحاله !
من ناراحتم و داشتم به این فکر میکردم که شاید منم باید برم ؟
من به امید دوستام برگشته بودم بیان
فکر میکردم اینجا میتونه حالمو بهتر کنه (نمیخوام برم فقط دارم افکارمو میگم ، حتی اگه برم وبم موندگاره ! )
چجوری میتونین زندگی کنین ؟
من همیشه گیجم ... نه ریسک میکنم ، نه دنبال علاقم میرم ، نه حتی رابطه رو شروع میکنم ... یعنی اگه نفس کشیدن و خوردن و خوابیدن رو از زندگیم حذف کنید من واقعا هیچکار دیگه ای انجام نمیدم !
نمیدونم اثار افسردگیه یا چیزی ! ولی خب کلا نمیدونم دارم چه غلطی میکنم
...
دوستای واقعیم که کلا بای بای کردم !
دوستای مجازیم موندن چندتایی برام که اونارو هم دارم میفرستم برن !
یعنی خب این چه زندگیه ؟! واقعا میخام عوض شم !
اینا همش بخاطر اینه که تابستون شروع شده نه ؟
من احساس میکنم توی دنیایی پر از ادم تنها موندم !
هوفففف ...
خانوادم میخوان بفرستنم کلاسای کنکور ..
باید روی درسم تمرکز کنم نه .؟
از پسش برمیام ؟ شاید ... نمیدونم ...
میترسم ؟ بیشتر استرس دارم و خب اینکه باید واقعا بشینم برای ایندم فکر کنم عجیبه !
من دقیقا باید چیکار کنم ؟؟؟؟
کاش میشد تو یه حباب خودمو زندانی کنم ...
میترسم ... از کنکور نه ... از خانوادم ... انتظاراتی ازم دارن که نمیدونم میتونم برآوردشون کنم یا نه :"))))
فاک من فقط ۱۷ سالمهههه ....
هیچ انگیزه ای ، هیچ هدفی ، هیچ امیدی ، هیچ استعدای ... هیچی ندارمممم
خب میدونم کنکور همه چیز نیس ... ولی برای خانواده من همه چیزه !
اگه نتونم چیز خوبی قبول شم هزار مدل دعوا و کنایه قراره بشنوم ...
نه تنها از خانوادم بلکه فامیل ....
اگه از پسش برنیام مجبورم برم یکی از همین دانشگاهای بی سر و ته یا چمیدونم پیام نور ؟ اصن راجبشون نمیدونم ولی ترسناکههههه
این روم فشار میاره و کاری میکنه بگم" اصن شوهر میکنم "
ولی خب شوهر نمیخامممم ... تا ۲۳ سالگی قصد همچین گوه خوریایی رو ندارممم...
کاش فقط یکی یهو از اسمون بیفته پایین بگه مینا تو فلان کار رو انجام بده و روی فلان چیز تمرکز کن و بعد تو به همون جایی میرسی که میخوای !
.
.
.
... I just need little more time