حس میکنم خونمون روح داره و مثل سگ ترسیدم :")
حس میکنم این روزا تو خونمون روح میبینم !!!! :)
چند روز پیش پیرزنی که خونه بغلیمون زندگی میکرد تو خونش مرد و من حس میکنم روح اون هنوز همینجاس :)
راستش تاحالا حتی از نزدیک ندیده بودمش چون کلا زیاد از خونه بیرون نمیام ولی همیشه صدای حرف زدنش رو میشنیدم! و راستش خیلی مزاحم بود چون من میرفتم تو اتاق خودم یا خواهرم که درس بخونم ولی صداش نمیذاشت رو درسم تمرکز کنم چون پشت سر هم با خودش حرف میزد و انگار فارسی هم حرف نمیزد ! حتی چندبار شنیدم که یه جمله رو پشت سرهم تکرار میکنه !
اتفاقای عجیبی داره میفته که منو یذره میترسونه ولی باحاله .
دیشب فکر کنم ساعت یک و بیست و پنج دقیقه بود که درس خوندنم تموم شده بود و میخواستم چراغ اتاقمو خاموش کنم و برم بیرون ( دقیقا رو به روی در وایساده بودم ) که یهو صدای افتادن یچیزی رو شنیدم ... یه لوله المینیومی بود که از پله های نزدیک به اتاقم افتاد ... و من رفتم چک کنم کی انداختتش ولی هیچکس توی راه رو خونه نبوددددددد :) اولش فکر کردم خواهرام دارن سر به سرم میزارن ولی رفتم طبقه بالا و دیدم جفتشون سرشون تو گوشیه پس صد درصد کار اونا نبودههه ، خرگوشمم تو دستشویی بود پس کار اونم نمیتونست باشه و مامان بابام هم جفتشون خواب بودن :)
این به کنار چند روزی دارم توهم میزنم که یکی تو خونست ، همش اطرافم سایه های عجیب میبینم ، بدتر از همه همین الان دیدم یچیز کنار پله ها تکون خورد :))))) اوکییییی ... من اعتقاد زیادی به جن و روح ندارم ولی با چیزایی که تو این مدت دیدم واقعا اعتقاد پیدا کردم بهش و امیدوارم روح پیرزن همسایه از دستم ناراحت نباشه و منو تو خواب خفه نکنه ㅠㅠ
حتی گوشیم همین الان خود به خود روشن خاموش میشهه (درحالی که اون دکمه رو اصن نداره ، خودم کندمششششش میدونممم که نمیشههه ! )
اینا همش نشونه نیس ؟ یا فقط دارم عقلمو از دست میدممم؟ 😭